دانلود رمان افسونگر با لینک مستقیم
Download Roman afsoongar – PDF
دانلود رایگان رمان با لینک مستقیم و فرمت pdf برای کامپیوتر و گوشی های اندروید و آیفون
ارائه شده توسط وبسایت دانلود رمان مه تیک
نام رمان : افسونگر
نویسنده : هما پور اصفهانی
موضوع : عاشقانه
فرمت : پی دی اف
تعداد صفحات : ۵۵۵
خلاصه داستان رمان افسونگر :
تائیس افسونگری بود که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم که روح را به آتش می کشم یکی پس از دیگری افسون نخواست افسونگرباشد افسونگرش کردند
جهت مشاهده و دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمت هایی از رمان افسونگر :
مقدمه :
یک مادر ایرانی یک هویت ایرانی
یک دختر ایرانی … نه نه!
یک پدر اروپایی … یک هویت اروپایی
یک دختر اروپایی … نه نه!
من کیستم؟! افسون؟
آفریده شده ام برای پاکی؟ یا گناه؟ برای محبت دیدن و محبت کردن؟
یا دیگران را تشنه محبت کردن؟ من مهمم؟
شاید هم نه … اصلا به چشم نمی آیم … اذیت کردن من را دوست دارند …
چرا من اذیت و آزار دادن را دوست نداشته باشم؟ چرا من تلافی نکنم؟
آنها مردند … من دختری یکه و تنها!
آنها زور بازو دارند و من .. عشوه و مکر زنانه!
شعار من اینست: ترجیح می دهم همه مردان رژ لبم را خراب کنند …
نه ريمل چشم هايم را !
قسمتی از متن :
بغضم ترکید و گفتم:
– دنی!
لیوان رو گذاشت روی میز رو به کرولاین گفت:
– برو بیرون …
کرولاین بیچاره سریع از اتاق رفت بیرون و در رو بست … دنیل چرخید به سمتم، سرمو کشید توی بغلش پیشونیمو بوسید و گفت:
– جان دنیل؟
– من می ترسم! اون منو می کشه!
– اون هیچ غلطی نمی متونه بکنه! چون من کنارت هستم … نمی ذارم رنگتو ببینه!
– ولی اون پیدام می کنه! اون برای آزاد کردن فردریک هر کاری می کنه … چرا …چرا اینقدر زود آزاد شده؟ مگه نباید شش ماه دیگه …
دیگه نتونستم ادامه بدم … دنیل صورتمو از سینه اش جدا کرد … با کف دستش اشکامو پاک کرد و گفت:
– خودم هم هنوز نمی دونم! اما مسلما یه نفر کاراشو سری کرده و اونو کشیده بیرون … همینجوری خود به خودی نمی شه … شاید کسی دیه اش رو داده!
– دیه رو که باید بدن به ما!
– اول به حساب دولت ریخته می شه و دولت به ما تحویل می ده … باید صبر کنم ببینم چه خبر می شه!
– اگه منو بکشه چی؟
انگشت اشاره اش رو کشید روی لبم و گفت:
– هیسسس! هیچ وقت اینو نگو … نمی ذارم یه تار از موهات کم بشه … تو مال منی … تو عروسک ناز منی! دست هیچ کس بهت نمی رسه! فهمیدی؟
یه آرامش خاطر خاصی بهم دست داد … تکیه ام رو دادم به سینه ستبر دنیل و چشمامو بستم … همه امیدم بعد از دعاهای مامان و خدا به دنیل بود … دنیل تکیه گاهم شده بود … توی این چند ماه چقدر آرامش داشتم …
نوشته دانلود رمان افسونگر اولین بار در مه تیک. پدیدار شد.